تقدیم به روح مادر گرامیم
مهربان مادر
میان ســـــران گر سری داشتم
|
من ازمهربان مادری داشـتم
| |
فتاد از ســـــرم گر که تاج پدر
|
ز مادر بلــــند افســری داشتم
| |
به کامش اگر زندگی زهـر بود
|
ازو کام پر شــکّــــری داشتم
| |
اگرچه ز طعـــن حریفان به دل
|
جگر پاره کن نشــتری داشتم
| |
به تدبیراشک از رخم می سترد
|
اگر گاه چشـــــــم تری داشتم
| |
ز بیخـــوابی و سوزن و تار او
|
منظّــم ســــری و بری داشتم
| |
به دانش دلش گر فروزان نبود
|
کجا دانش و دفتـــــری داشتم
| |
هم ازمهرواز فضل او بودوبس
|
که گنجــــــینۀ گوهری داشتم
| |
شـــــکسته پروبـــال بود و ازو
|
هــــوایی و بـال وپری داشتم
| |
شــدم در ادب صاحب نام ازان
|
که مام ادب پــــروری داشتم
| |
ازین آتشــــین طبع بی لطف او
|
نه جز مشت خاکستری داشتم
| |
ز گـــرد یتـــیمی رخم زرد بود
|
ولی باز شور و شری داشتم
| |
جوان گشــتم و در جوانی همی
|
دل و دیـــــــدۀ دیگری داشتم
| |
تغـــــافل همی کرد و بخشـایشم
|
اگر دل پی دلبــــری داشـــتم
| |
نیاورد بر رویم از مهر خویش
|
گهی گربه کف ساغری داشتم
| |
ولی ازادب گـــامی ار کج شـدم
|
ز خشمش به دل آذری داشتم
| |
زبان گر به زشـتی گشودم گهی
|
ز فریاد او محشــــری داشتم
| |
همیگفت:"ادب را فرامش مکن
|
که من باادب همســری داشتم
| |
به فرهنگ روح پدر شـــــاددار
|
کزوشأن وزیب وفری داشتم"
| |
مرا بود چل ســــال پشت و پناه
|
زمادر قوی لشـــکری داشتم
| |
به صحرای غربت مراواگذاشت
|
نه یاری نه یاریگــری داشتم
| |
اگر پرســی از زندگی بعد ازو
|
شب تار بی اختــــری داشتم
| |
نگویم به نزدیک هفــتاد، کاش
|
سرو صورت دیگری داشتم
| |
نگویم که ای کاش پــیرانه سر
|
پریروی مه پیکــــری داشتم
| |
و یا کاش برجای این کنج فـقر
|
یکی گنج سیم و زری داشتم
|
ولی گویم ای کاش بار دگر
چنان نازنین مادری داشتم
آصف فکرت
شهر اتاوا- 10 مه 2013
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی