دهکدهء جهانـــــــــــی
به دوست گرامی جناب دهیاشی مدیر دانشمند مجلّهء بخارا
پيكى ز بـخـارا و پيامى ز ســـمرقـــند
آمد برم از دولت آن يار برومـــند
آن پيك بخـارا و نه از مير بخــارا
وان نامه چون قنــد نه از شــاه سـمرقند
اين پيك و پيام از چه دياريسـت بدين نام؟
از رى كه در آن جمع كريمند و كرامـند
بگشـــاى بخــارا و بخوان تا كه ببينى
گنجينهء شــعر و هــنر و موعظت و پند
در رشته كشيدست چنان گـوهر شــهوار
جمعى كه پريشان شده چون دانهء اسـپند
يك نامه زپاريــس و يكى چـامه ز لندن
يك قصــه ز جاپان و يكى نكته ز هالند
يك عرض ســـپاس آمده از خطّهء لاهور
يك نامهء شُـكرانه از آنسوى سجاوند
در آن بتوان يافت زتاريخ و زفرهــنگ
از فاتح مـيوند الى خواجهء ميمـند
شيرين همه چون شـكّروخوشبوهمه چون گل
ما ســـــُــست دلان و همه محتاج به گـلـقند
آن را كه نه بيگانه به فرهــــــنگ من و توست
خانهست رى و بلخ و بخارا و ســــمرقند
يك مردم هــمواژه و همــراز و همآواز
هم تيره و هم ســـيره و هم خوى و همانند
خويشــند و تبار و گپ هم اندر يابند
زآمودريــا تا به كنـــــار شط اروند
خلقــــان دگر بســته به مال و زر و جاهند
وين خلق به فرهـنگ و زبان و خِرَد و فند
درويشى و خرســنديـشان نغز شعاريست
من نيز زِيَم شاد كه درويـــشم و خرسند
خُرســــــــــند بدانيم كه داريم ز فرهـــنگ
سُــتوار يكى ســايه فكن ســرو تنومـند
از شعر بــهار و ســــخن نغز خلـــيلى
تا مثــــنوى و حــافظ و شهـنامه و پازنـــــد
گر ريشه اين سـرو كهن خواهى جـــستن
بنديش به هنــدوكش و بنگر به دماوند
ســرتاسـرگيتى شده يك دهكده امروز
چون فاصــلهها كاسته و آسان شده پيوند
چندان كه به چشــمك زدنى مىشوى آگه
در لاههء هـــــــالند زلشكر گهِ هلـــمند
يا آن كه ببينى چه خبر هست به غــزنين
تو شَــــسته به قزوين به كنار زن و فرزند
بگذشت زمانى كه به يك مـاه خبر رفت
از شهر هــرى تا زبَر غور و پســــابند
يا آنكه تدارك به مهــى ديدن بايست
تا شـاه قجــر رفت زتهران به دماوند
اين دهكـده دارد دِهَكى ويژهء فرهنگ
دهبــاشى ما نغز بر آن دِهْ شده خاوند
هر ســـال ورا باد به هر روز دو شهكار
از اوّل فروردين تا آخر اســـفــند
--------
آصف فکرت
--------
اتاوا، 1382
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی